جهاني شدن در معرض سوال
شيوا بهنام شيوا بهنام


در عصر حاضر دنيا در پويش‌هاي اساسي خويش بين‌المللي شده و جهان به‌وسيله نيروهاي غيرقابل كنترل بازار زير سلطه قرار گرفته است. اكنون دنيا داراي بازيگران عمده و اساسي اقتصادي و موسسات محوري همچون شركت‌هاي فرامليتي مي‌باشد، اين موسسات به هيچ مليتي وفادار نبوده و هر كجا كه منافع اقتصادي اقتضا نمايد، مكانيت مي‌يابند.
پاول هيرست و گراهام تامسون در آخرين كتاب خود تحت \" جهاني‌شدن در معرض سوال\" به بررسي شواهد تاريخي تجارت جهاني و روندهاي سرمايه در ارتباط با توليد، درجات وابستگي مالي و اعتباري و جايگاه دولت در اقتصاد بين‌المللي مي‌پردازند. آن‌ها در فصل 4 آن كتاب به اين استنتاج دست مي‌يابند كه سطح وابستگي، استقلال و بازبودن اقتصادهاي ملي در عصر حاضر بي‌سابقه نيست.

به‌هرحال، بايد دقت شود تا جهاني‌شدن با وابستگي اقتصادي سرزميني آميخته نگردد. بالاترين مقطع زماني كه شاهد به‌هم‌پيوستگي اقتصاد ملي بوده‌ايم سال 1913 بوده است. اين سال زماني بود كه نرخ صادرات توليدات به 33 درصد رسيد. در سال 1993 اين رقم در حدود 31 درصد بوده است.
در اين زمان جهاني‌شدن با سلطه فزاينده شركت‌هاي فرامليتي در تجارت و توليدات جهاني همراه مي‌باشد. جهاني‌شدن همچنين نبايد با وابستگي اقتصادهاي سرزميني در سطح دنيا اشتباه شود. در جهاني‌شدن حاضر و در دهه‌هاي اخير دستيابي جغرافيايي به بازارها در دنياي سرمايه‌داري محدود مانده است.
به‌طور مثال اگر يك شاخص دستيابي جهاني به‌عنوان سهمي از تمام پنج قاره در تجارت دنيا در نظر گرفته شود، دريافته خواهد شد كه سهم درصدي دو قاره آمريكاي لاتين و آفريقا در تجارت جهاني تقريباً محو شده است. همچنين دستيابي جهاني به جريانات سرمايه‌هاي خارجي در سهم سرمايه‌گذ اري كه به طرف آمريكاي لاتين و آفريقا مي‌رود تقريباً از بين رفته است.
در حقيقت مي‌توان گفت كه فضاي گرانقدر و در حال گسترش سرمايه‌داري جهاني به پايان رسيده و حوزه فزاينده سرمايه‌داري به‌وسيله فعاليت‌هاي افراطي اقتصادي به‌خصوص سرمايه‌گذاري توليدي و تجاري و گسترش آن به مناطق بيشتري از دنيا مشخص مي‌شود. اين حوزه اكنون به‌جاي اينكه در حال گسترش باشد در حال عمق‌يافتن است
رابرتسون بر اين باور است كه پروسه جهاني‌شدن هنوز نيز به‌خاطر تصميمات و شكاف‌هايي كه در حوزه فرهنگ وجود دارند و مانع بروز توسعه سيستماتيك كامل شده‌اند، به تعويق افتاده است.
سه نوع تقسيم‌بندي در اين مورد وجود دارد، مذهبي (بين اسلام بنيادگرا و مسيحيت)، قانوني و ديپلماتيك (بين دولت‌هاي دموكرات و استبدادي همچون شرق و غرب) و صنعتي (بين فرهنگ‌هايي كه بر معيارهاي سازگاري و صنعت تأكيد مي‌ورزند همچون عقلانيت، فردگرايي، حاكميت غيرفردي) و آن‌هايي كه مخالف اين نظريه هستند (همچون شكاف شمال و جنوب)
رونالد رابرتسون در آثار اخير خود بر اين عقيده است كه امكان نزديكي اين شكاف‌ها در عصر حاضر به‌نحو فزاينده‌اي افزايش يافته است. جهاني‌شدن حوزه فرهنگي به‌واسطه دو عاملي كه وي به تعريف‌شان مي‌پردازد آغاز شده است، تراكم جهاني و آگاهي جهاني. تراكم جهاني يعني اينكه امروزه روش زندگي يك بخش از جهان تأثير بر زندگي ديگر مردم جهان دارد.
به‌طور مثال، تغير الگوهاي مصرف در اروپا و آمريكا مي‌تواند به‌نحو قابل توجهي شغل‌هاي موجود در خاور دور را تحت تأثير قرار دهد. پروسه‌هاي صنعتي توسعه و رشد يك كشور مي‌تواند آثار و تبعات محيطي و اكولوژيكي در كشورهاي همسايه به‌وجود آورد. پروژه‌هاي بزرگ سدسازي در هند و باعث طغيان آب در بنگلادش مي‌شود، و يك زلزله در كوبا يا ژاپن به سقوط ارزش دلار مي‌انجامد.
همچنين سوزاندن آزمايشي برخي از جنگل‌هاي مستعمره‌نشين روستايي برزيل مي‌تواند سوراخ‌هايي در لايه ازن به‌وجود آورد. اين همان چيزي است كه از آن به تراكم جهاني ياد مي‌كنيم.
ايده تراكم جهاني يك ايده بسيار جديد نيست و آنچه كه آن را در آثار رابرتسون جديد جلوه مي‌دهد اين است كه وي بر اين باور است كه تراكم جهاني به آگاهي جهاني شدت مي‌بخشد. آگاهي جهاني به طريقي مشخص كرده است كه مردم جهان از طريق ارتباط جمعي در گفتمان يكساني به‌سر مي‌برند. سخن از موضوعات سياسي نظامي در نظم بين‌الملل يا موضوعات اقتصادي نظير ركود بين‌المللي است. از صلح جهاني و حقوق انساني سخن مي‌گوييم درحالي‌كه در همان زمان موضوعاتي نظير آلودگي و تصفيه‌سازي مدنظرمان قرار مي‌گيرد و در همان حال از نجات زندگي گياهان سخن به ميان مي‌آيد
. اگرچه از نظر رابرتسون، جهاني‌شدن در زمان طولاني حتي قبل از گسترش و بروز سرمايه‌داري و نوگرايي وجود داشته ولي تنها در دهه گذشته به‌شدت شتاب گرفته چراكه به سطح آگاهي رسيده است.
درحالي‌كه از نظر رابرتسون تحليل جهاني‌شدن ريشه در تئوري اجتماعي و سيستم اجتماعي دارد، ديگران از منظر كاملاً متفاوتي يعني مفاهيم مكان و زمان به اين موضوع مي‌نگرند.
ديويد هروي كه يك جغرافيدان اجتماعي است عقيده دارد ترتيبات سمبليك زمان و مكان چنان بر افراد تأثيرگذار است كه در اين شبكه مي‌توانيم جايگاه خود را در جامعه بيابيم و ايده عقل سليم را به‌خاطر آوريم كه براي همه‌چيز زمان و مكان خاصي وجود دارد. به‌طور مثال برخي رفتارها كه در كلاس درس قابل پذيرش است سر ميز شام قابل قبول نيست يا بالعكس.

سازمان فضا روابط را تعريف مي‌كند؛ نه فقط بين فعاليت‌ها، اشيا و مفاهيم بلكه با نفوذ در ميان مردم. سازمان فضا روابط اجتماعي را نيز تعريف مي‌كند. هاروي عقيده دارد كه توسعه نقشه‌كشي در رنسانس به عيني‌سازي فضا و اندازه‌گيري دقيق زمين كمك كرد. بنابراين حمايت از مالكيت خصوصي در زمين و تعريف دقيق حقوقي ثروت قابل انتقال جايگزين مواردي شد كه قبلاً نيز وجود داشت.
سازمان فضا نبض قدرت است، امروزه آزادي انتقال سرمايه به هر مكاني كه مورد نياز است به صاحبان سرمايه‌داري بين‌المللي امتياز مهمي در خصوص توده‌هاي كارگري كه محدود شده‌اند اعطا مي‌كند.
همانند فضا، زمان نيز به‌عنوان يك منبع قدرت و ارزش مطرح است. از نظر سرمايه‌دار، هزينه‌هاي توليد بر اساس زماني كه براي توليد اشياء لازم است محاسبه مي‌گردند و نيروي كار مجبور است كه تلاش كند تا زمان مورد نياز يك فعاليت خاص را محدود سازد. ماركس مي‌گويد اقتصاد همواره زمان خود را كاهش مي‌دهد.
هروي زمان را چنين تعريف مي‌كند؛ \"ارزش پول\". در اقتصادهاي سرمايه‌گذاري صاحبان حساب‌ها نرخ بهره را بر اساس ارزش زماني پول محاسبه مي‌كنند. زمان توليد به‌همراه زمان مبادله به‌عنوان دوره بازپرداخت سرمايه در نظر گرفته مي‌شود. سرعتي كه سرمايه زودتر به‌دست مي‌آيد باعث سود بيشتر مي‌شود. اگر سرمايه‌گذاري در اين كشور ارزش پول را در عرض 5 سال باز گرداند من مي‌توانم در سنگاپور اين كار را در عرض 3 سال انجام دهم. بنابراين، من به‌ندرت در اينجا سرمايه‌گذاري مي‌كنم و ترجيح مي‌دهم پولم را به سنگاپور ببرم .

در اقتصادهاي سرمايه‌داري مكان و فضا بر اساس زمان تعريف مي‌شود. فاصله‌اي كه براي تجارت يا انتقال كالا به مقصدش نياز است يا براي تهيه توليدات متوسط به‌منظور ساختن كالاهاي نهايي نياز است همه برحسب زماني محاسبه مي‌شوند كه اين مراحل بايد پيموده شوند.
توسعه فناورانه، تساوي معادله زمان و مكان را به‌طور فزاينده‌اي به‌هم فشرده مي‌كند. بين سال‌هاي 1840ـ1500 بيشترين سرعت متوسط كشتي‌هاي بادباني يا دليجان 10 مايل در ساعت بود و در فاصله سال‌هاي 1930ـ1850 براي لوكوموتيوهاي بخار 65 مايل در ساعت و براي كشتي‌هاي بخار 36 مايل در ساعت بود. تا دهه 1950 هواپيماهاي ملخ ‌دار فاصله‌هاي بين 300 تا 400 مايل را در يك ساعت مي‌پيمودند. درحالي‌كه امروزه جت‌هاي مسافرتي 500 تا 700 مايل را در يك ساعت مي‌پيمايند.
امروزه همچنين وارد عصر الكترونيك شده‌ايم. امروزه شبكه‌هاي ماهواره‌اي و شبكه‌هاي كامپيوتري خدمات سرويس‌هاي از راه دور را امكان‌پذير مي‌سازند. به‌عنوان مثال، برنامه‌هاي فناروانه و ساختارهاي مديريتي و كنترل‌هاي عملياتي به‌خوبي تصويرهاي رسانه‌اي از جنگل‌ها، زمين‌لرزه‌ها و الگوهاي مصرف را به افكار عمومي در هر كجاي سيستم جهاني وارد مي‌كنند. كوچك‌كردن دنيا به يك دهكده جهاني به حذف واقعي فضا در طي زمان منجر مي‌شود. همچنان‌كه گيدن مي‌گويد:
\"جهاني‌شدن مي‌تواند به‌عنوان افزايش شديد روابط اجتماعي در عرصه جهاني تعريف شود به‌گونه‌اي كه رويدادهاي واقع‌شده در محلي، مرتبط با حوادث اتفاق‌افتاده در فاصله‌هاي دورتر مي‌باشند و بالعكس\".
امروزه افراد مي‌توانند روابط اجتماعي خود و حتي روابط جوامع سازمان‌يافته خود را بدون توجه به مكان خاصي در حقيقت بي‌توجه به سرزميني كه در آن زندگي مي‌كنند بنا نهند. اين موضوع عواقب و نتايج فراواني به‌همراه دارد؛ نه‌فقط براي نقش و جايگاه دولت ـ ملت به‌عنوان جامعه محدود از نظر اقليمي يا سرزميني بلكه همچنان‌كه در زير خواهيم ديد، براي سازمان توليد اقتصادي بدون مرز، اين موضوع ظهور جوامع قابل تصور، فرهنگ‌ها و حتي سيستم‌هايي از حاكميت و كنترل اجتماعي بدون مرز را امكان‌پذير مي‌سازد. همان‌گونه كه خانم رابينسون رييس‌جمهوري ايرلند اذعان داشت كه ايرلند موجود است اما نه در خون و زمين بلكه در فرهنگ و رسوم مشترك.
يا هنگامي كه علما در ايران فتواي سلمان‌رشدي را صادر كردند اين امر به‌دليل خواندن كتاب توسط خود آن‌ها نبود بلكه به اين دليل بود كه مسلمانان خارج از ايران بخشي از كتاب را براي آن‌ها ارسال كرده بودند.
مثال‌هاي فوق نشان مي‌دهد كه اگرچه از نظر فيزيكي مجبور به زندگي در مكان خاصي هستيم اما در همان حال انواعي از جهاني‌شدن را تجربه مي‌كنيم. به‌طور قطع جهاني‌شدن به‌گونه‌اي وقوع مي‌يابد كه ديگر پديده‌هاي جهاني ناشي از پروسه جهاني‌شدن اقتصاد است.
توسعه شركت‌هاي چندمليتي و به‌خصوص رشد مالي بين‌المللي به منطق جديدي از جهاني‌شدن گواهي مي‌دهند من معتقدم كه به‌هم‌فشردگي مكان و زمان، اقتصادهاي در حال جهاني‌شدن را در سه راه اساسي پايدار مي‌سازد.
اول پديده‌هاي مشترك جهاني، كه ظهور يك نظم بازار جهاني را در تضاد با موجوديت بازار جهاني خالص و انحصاري تقويت مي‌نمايد. دوم نابودي مكان در طول به‌هم‌فشردگي زماني، فعاليت‌هاي اقتصادي را دوباره نظم بخشيده و مفهوم‌سازي مي‌نمايد و نتيجتاً سازمان مي‌دهد. امروزه برخلاف قديم كه فعاليت‌هاي اقتصادي به سه گروه و طبقه اوليه، ثانويه و ثالثيه تقسيم مي‌شد (كشاورزي، صنعتي و خدمات)، فعاليت‌هاي اقتصادي دوباره نظم يافته و در سه طبقه‌بندي جديد جاي مي‌گيرند:

اول فعاليت‌هاي واقعي جاييكه فاصله و مكان بيش از اين مناسب براي فعاليت‌هاي اقتصادي است.
دوم فعاليت‌هاي مادي جاييكه هنوز فردي از فضا وجود دارد كه انتخاب مكان را محدود مي‌نمايد.
سوم پول كه خودش به‌صورت يك زمان واقعي درآمده است كه درجه‌اي از سياست بين‌المللي كاملاً متفاوت با گذشته را اجازه مي‌دهد.
اعتقاد بر اين است كه جهاني‌شدن اقتصاد سه وجه كليدي دارد كه عبارتند از:

نظم بازار جهانی
انباشت شبكه‌های جهانی انعطاف‌پذير
عميق‌شدن و عمق‌يافتن مالی و اعتباري
بايد گفت بين مكان بازار جهاني و نظم بازار تفاوت وجود دارد. به‌عنوان نتيجه‌اي از رشد و تحول سازمان شركت‌هاي چندمليتي، اين مدل از توليد و تجارت به‌تدريج فراگير مي‌شود.
براي بسياري از شاهدان و تحليل‌گران اقتصاد جهاني، اين توسعه سيستم توليد بين‌المللي دليل كافي براي ظهور يك اقتصاد جهاني مي‌باشد. يك نظم بازار جهاني شامل استاندارد حاكم بر قيمت‌ها، كيفيت و مهارت مي‌باشد، كه اين امر خود را بر اقتصادهاي محلي تحميل مي‌نمايد و به‌عنوان نتيجه‌اي از اين سيستم تجارت نوين (تجارت محصولات داخلي و بين‌المللي) رقابت جهاني به‌گونه‌اي كه تجارت بين‌الملل ماهيت غارت‌گرانه يافته، افزايش پيدا كرده است.
در آمريكا، كشوري با بزرگ‌ترين بازار محلي، در اوايل دهه 1960 فقط 4 درصد از توليدات محلي آمريكا با رقابت بين‌المللي همخواني داشت، اما امروزه اين رقم به بيش از 70 درصد مي‌رسد.

اگر واژه نظم بازار اشاره به فشار ساختاري دارد، در اينجا اين واژه براي بيان بين‌المللي‌شدن اين نوع فشار ساختاري به‌وسيله ابزارهاي فرعي در رهبري خودشان به‌كار مي‌رود.
ائتلاف فناوري كامپيوتري با ارتباطات براي شركت‌ها اين امر را به‌صورت برابر امكان‌پذير ساخته است كه در يك سطح بسيار وسيع، اقدامات و فعاليت‌هايشان را به هر جايي كه نرخ دستمزد، نيروي كار پايين‌تر و ساختارهاي توليدي در دسترس بيشتري قرار دارند، جابجا نمايند.

در خصوص آنچه كه انباشت شبكه‌هاي جهاني ناميده مي‌شود اين‌گونه مي‌توان توضيح داد. گزارش سرمايه‌گذاري جهاني سازمان ملل متحد در سال 1994 چند مثال از پديده فوق را مورد اشاره قرار مي‌دهد:
كمپني جراب NLKE با فروش سالانه حدود 4 ميليارد دلار از طريق عقد قراردادهاي فرعي اقدام به فروش توليدات خود نموده است. اين كمپاني در حال حاضر تنها حدود 9000 نفر را در استخدام دارد، درحالي‌كه نزديك به 75 هزار نفر به‌وسيله نمايندگي‌ها در ساير كشورها عضو اين كمپاني هستند خصوصاً در جهان سوم.
NLKE در حال پذيرش يك سيستم كنترلي خاص بر روي شبكه كامپيوتري و سفارشات در خرده‌فروشي‌ها مي‌باشد. اين امر توليد به‌موقع را از طريق شبكه رايانه‌اي از توليدكنندگان مختلف خارجي آن امكان‌پذير مي‌سازد. تمام نمايندگي‌ها به‌وسيله شبكه به كمپاني مادر متصل مي‌باشند. كمپاني مادر بيش از اين به‌دنبال بازاريابي يا تحقيق و طراحي نيست. اين نوع شركت‌ها متكي بر شبكه‌هايي هستند كه سفارشات را از طريق مونيتور شبكه دريافت مي‌كنند
امروزه بيش از هر زمان ديگري در تاريخ سرمايه‌داري، سود و منافع سرمايه بر اساس وام مي‌باشد. وام‌هاي خصوصي و شركتي تا 31 تريليون دلار آمريكا افزايش يافته و نرخ آن بيش از 9 درصد سالانه يعني سه برابر نرخ GDP جهاني و تجارت جهاني مي‌باشد.
انقلاب مالي از دهه 1980 به‌وسيله ائتلاف نيرومندي از مقررات‌زدايي مالي از سويي و پيشرفت‌هاي قوي در ارتباطات و فناوري اطلاعات از سويي ديگر ملموس گرديده بود. نتيجه اين امر افزايش وحشتناكي در سياست بين‌المللي سرمايه بوده است. اين سياست نه‌تنها به‌سرعت و آزادي سياليت پول در طول مرزها مي‌انجامد بلكه مهم‌تر به راهي كه در حال جداشدن از روابط اجتماعي است برمي‌گردد.

در اين جا دو نكته قابل ملاحظه به‌عنوان نتيجه‌گيري مطرح مي‌شود. يكي اين است كه جهاني‌شدن يك روند است نه پايان امور و دوم اينكه هنوز چيزي به‌عنوان اقتصاد جهاني يا يك اجتماع جهاني واحد تحقق نيافته است. ادامه روند جهاني‌شدن به موضع‌گيري دولت‌هاي ملي در مقابل اين پديده و اينكه در مقابل آن مقاومت كنند يا با آن همراه شوند، باز مي‌گردد. اين امر نيز خود به تشخيص صحيح و سياست متكي بر پاسخ‌گويي به عناصر كليدي ناشي از جهاني‌شدن بستگي دارد.
October 6th, 2004


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسایل بین المللی